جانانجانان، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

معجزه‌هاي شيرين من♥♥❤❤❥

آخرین پست سال ۹۱

بهار را به تو تبریک نمی گویم! تو را به بهار تبریک می گویم که از هر بهاری برای من ارزنده‌تری....     عید همه شما دوستان عزیزمون مبارک ! امیدوارم سال ۹۲  سرشار از سلامتی و برکت برای همه شما باشه! ...
30 اسفند 1391

جشن دندوني آوا

بالاخره روز جمعه 25 اسفندماه بعد از 12 روز از جوانه زدن اولين دندون آوا آش دندوني دختركوچولو رو پختيم و براش جشن دندوني گرفتيم... آواي نازنيم الان دو تا دندون تيز و قشنگ داره و دوست داره همه چيز و گاز بگيره! و دوسه روزي هم مي شه كه راحت 4 دست و پا مي‌ره ... و همه جا سرك مي كشه!   توي اين عكس طبق رسم شمالي‌ها و البته بعضي كشورهاي ديگه دور و بر آوا جون چند تا وسيله( قرآن- خودكار- قيچي- دستبند طلا و ...) گذاشتيم كه هر كدومو كه اول برداره ... با علاقمندي و شغل آينده‌اش ربط پيدا مي كنه! البته ربطشو من نمي دونم ولي چون رسم شاديه ما هم اونو برگزار كرديم...  دختر نازنينم خودكار رو برداشت و احتما...
27 اسفند 1391

فقط خسته‌ام...

امشب برای آوای ناز مامان و بابا جشن رویش اولین دندانش را جشن گرفتیم... امشب خیلی خسته‌ام فقط و فقط اومدم اینجا که بنویسم قشنگ مامان - آوای خوبم مبارکت باشه ! فعلا خسته‌ام و فقط یک عکس براتون می ذارم... شاید به زودی عکسای بیشتری گذاشتم! ...
26 اسفند 1391

عكسهاي آتليه نيلچي از جانان

بالاخره بعد از 2 ماه عكساي جانان حاضر شد و البته نسبت به نمونه هايي كه از اين آتليه ديده بودم خيلي خوب نشدن :(  البته من در يك گفتگوي مفصل اين قضيه رو به مديريت آتليه هم گفتم. واقعا انتظارم بيشتر از اينا بود... حالا قرار شده دوباره از جانان عكاسي كنن.  خود آقاي بامداد قول داد كه خودش از جانان عكس بگيره و رضايت 100 درصد ما رو جلب كنه... ! ايشاللا كه همينطور باشه!آوا جوني هم فردا وقت آتليه داره. فردا ميريم استوديو فيليك! براي ديدن عكسا به ادامه مطلب سر بزنين!   ...
22 اسفند 1391

يه 5شنبه خوب

پنجشنبه‌اي كه گذشت همراه با جانان رفته‌بوديم نمايشگاه غنچه‌هاي شهر كه در برج ميلاد برپا بود. نه من و نه جانانم تا حالا برج ميلاد نرفته بوديم و اين بهانه خوبي بود كه اونجا رو هم از نزديك ببينيم و البته خيلي هم قشنگ بود. از همون غرفه اول جانان نشست و شروع كرد به بازي كردن و همين شد كه ما يكساعت تو اولين غرفه مونديم!!!!!!!!!   عسل ناز مامان نقاشي كشيدن رو هم خيلي دوست داره  !!!!   و گاهي هم در مورد نقاشي‌هاش توضيحاتي هم ميداد كه متاسفانه من نميفهميدم چي مي‌گه!!!!!   جانان با جديت و دقت خاصي نقاشي مي كرد!!!!!!!!!   اينم نقاشي خانوم خانوما....! جالب ا...
14 اسفند 1391

صد روزه كه آوا پيشمونه!!!

دو روز پيش آواي قشنگمون 100 روزه شد. روزها و لحظه ها دارن تند و تند ميگذرن و دغدغه‌ها خيلي زود برامون خاطره مي شن. دختر قشنگم، آوا جان؛ برات آرزو مي كنم كه يكبار ديگه اونم توي 100 سالگيت عدد 100 روي شمعت بذاري و تولد 100 سالگيتو با خونواده پر جمعيتمون جشن بگيري!!! و البته به ياد مامان و بابا هم باشي....... آوا جوني ببخشيد كه جانان جون شمعاتو فوت كرد!!! آخه جانان عاشق تولد هست. زودتر خودت فوت كردنو ياد بگير تا شمعاي تولدتو خودت فوت كني عزيزم!!!!   ...
14 اسفند 1391

وقتي جانان 3 ماهه بود...

عكسي از 3 ماهگي جانان     عكسي از 2 ماهگي جانان     و اين هم عكس  آواي 3ونيم ماهه من! به نظر من كه خيلي شبيهن!!!!!!!!!!!!!!! قربون دوتا گلاي زندگيم برم من!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ...
14 اسفند 1391

يكي شيرين‌تر از ديگري...

ديروز با آوا خانوم نانازي خودم رفتيم فيليك استوديو! واي كه دخترم چقدر خانوم بود. خيلي خوب با مامان و خانوم ايماني همكاري كرد! حالا درسته كه خيلي حس خنديدن نداشت اما با  وقار و متانت تمام جلوي دوربين ژست ميگرفت و دلبري ميكرد! ( حالا نمي دونم وقار و متانت با دلبري چه طوري جور در مياد؟) جانان خوشگلم هم ديروز حسابي پشت سر مامان و آوا گريه كرد. بميرم الهي ! آخه اولين بار بود... نه فكر كنم دومين بار بود كه من و آوا بدون جانان بيرون مي رفتيم. قبل از اون هم يه‌بار ديگه وقتي آوا سه‌روزه بود و براي چكاپ برديم بيمارستان بهمن . و جانان رو با خودمون نبرديم. جانان اين روزا حسابي شيرين زبون شده! كه هرچي از شيرين‌زبونياش بگم كم گفتم....
14 اسفند 1391

چهارماهگي آوا

امروز چهاردهم آبانه و آواي قشنگ زندگيمون ماه چهارم زندگيشو هم پشت سر گذاشت. چهار ماهه كه فرشته نازنين ما زميني شده و شادي و خوشبختي ما رو تكميل كرده! ديگه پاييز هم به نيمه خودش رسيده و زيباييهاش به اوج!!!برگهاي زرد و قرمز و نارنجي درختا بدجور منو وسوسه مي كنه و هوس كردم با عشقاي زندگيم چهارتايي يه پاييزگردي حسابي بريم!   آوا خانوم خوشگلم اين روزا نشون ميده كه من و بابا كيوان رو مي‌شناسه و تا ما رو مي بينه دست و پا مي‌زنه و چشاي با نمكشو حسابي پرمهر مي كنه برامون! جانان رو با چشماش دنبال مي‌كنه و نزديكش كه مياد براش مي خنده و جيغ مي‌زنه!اين عكس هم اوج احساسات  خواهرانه اين دوتا فرشته رو نشون مي‌ده ...
14 اسفند 1391